اولین اشارات به این تپه در سال 1844 همزمان با کشف گنجینه استرآباد مربوط به عصر مفرغ ایران بوده که شامل اشیایی همچون: انواع سلاح، ظروف و… بوده است. از اولین کاوشهای رسمی در این محوطه میتوان به کاوش فریدریک ولسن در سال 1931 با پشتیبانی دانشگاه پنسیلوانیا نام برد. دومین کاوش انجامشده در این محوطه در سال 1960 به سرپرستی ژان دهه فرانسوی استاد دانشگاه سوربن بوده که این کاوش یکی از مهمترین فعالیتهای علمی انجام شده در شمال کشور است که از نتایج مهم آن میتوان به آشکار شدن پنج هزار سال توالی سکونت انسان و مشخص شدن لایههای مس سنگی تا دوران اسلامی در محوطه اشاره کرد. شوربختانه تنها دورههای جدیدتر استقراری این محوطه که متعلق به دوران ساسانی و اسلامی است به طور کامل منتشرشده است (Bessenay‑Prolongenn, Vallet:2020)
از آثار مهم این محوطه میتوان به خمرههای دهانه باز و بسته سفالی و ظروف ذخیره آذوقه نام برد که سفالهای دوران اواخر ساسانی و اوایل اسلامی این محوطه دارای پخت کافی، چرخساز و لعاب سبز رنگ هستند. (Lecomte, 1987:3) یکی دیگر از انواع آثار بسیار مهم این محوطة ارزشمند پیکرکهای انسانی آن با تزئینات مورد مشاهده در تصاویر هست.
شوربختانه پس از انقلاب کاوش و بررسی این محوطه به حالت تعلیق درآمده و پژوهش در مورد این تپه توسط باستانشناسان و متخصصین ایرانی مورد بیمهری قرارگرفته است؛ از طرفی هم حفاظت این محوطه ارزشمند بهعنوان یکی از محوطههای شاخص ایران که بازتابدهندة فرهنگ بلخی-مروی (BMAC) بوده است (vahdati,2014:25) بسیار مورد غفلت واقعشده بهطوریکه کاربریِ حال حاضرِ این محوطه بیشتر به عنوان چراگاه گوسفندان منطقه است، همچنین این تپه بهطور ناراحت کنندهای محلی برای هنرنمایی حفاران قاچاق بر پیکره میراث فرهنگی است بهطوریکه اکنون تپه به تلی از مغاکهای بیخردی بدیل گشته است.
نویسنده: زهرا خدادادزاده