برخلاف تصور عموم، پس از فتح ایران به دست اعراب، ایرانیان یک شبه و با آغوش باز اسلام را نپذیرفتند بلکه پس از سالها مقاومت، این حملات مکرر اعراب و همچنین امتیازهای سیاسی و اقتصادی بود که باعث تغییر دین غالب جمعیت ایران شد. یکی از این حملات اعراب، از بین بردن آتشکدههای مقدس و خصوصاً اماکن زیارتی زردشتیان بود که باعث درهم شکستن روحیه زردشتیان متدین و موبدانی میشد که قوت قلب و امیدشان را از دست میدادند. نمونه واضح آن در حمله متوکل، خلیفه عباسی به سرو کاشمر دیده میشود. زردشتیان در دورههای اشکانی، ساسانی و قرون نخستین اسلامی باور داشتند که سرو مقدسی که در آتشکده آذر برزین مهر در کاشمر وجود دارد توسط شخص زردشت پیامبر کاشته شده است. مطابق این باور، زردشت نهال این سرو را از بهشت به زمین آورد و پس از آن که گشتاسپ شاه کیانی و غالب مردم ایران به دین او پیوستند آن را به یادگار در جلوی درب ورودی آتشکده آذر برزین مهر در خراسان کاشت. به گفته شاهنامه:
یکی سرو آزاده بود از بهشت
به پیش در آذر اندر بکشت
(فردوسی، شاهنامه، به تصحیح خالقی مطلق، ج 5، 82)
زردشت بر بالای آن درخت کتیبهای نصب کرد که میگفت گشتاسپ به دین او روی آورده است:
نبشتش بر آن زاد و سرو سهی
که پذرفت گشتاسب دین بهی
(همان)
پس از چند سال این نهال بسیار بزرگ و پربار شد به طوریکه کمند نمیتوانست دور ساقه آن را بگیرد:
چو چندی برآمد برین سالیان
مر آن سرو استبر گشتش میان
چنان گشت آزاده سرو بلند
که برگرد او برنگشتی کمند
(همان)
این آتشکده و سرو بهشتی آن از زمان گشتاسپ محل زیارت زردشتیان بود که پای پیاده به دیدار آن میآمدند:
فرستاد هر سو به کشور پیام
که چون سرو کشمر به گیتی کدام
ز مینو فرستاد زی من خدای
مرا گفت زین جا به مینو گرای
کنون هر که این پند من بشنوید
پیاده سوی سرو کشمر روید
سوی گنبد آذر آرید روی
به فرمان پیغامبر راستگوی
(همان، 83)
اگرچه از شاه گشتاسپ و سلسله کیانی اسناد تاریخی و باستانشناختی باقی نمانده اما از وجود آتشکده آذر برزین مهر حداقل از دوره اشکانی به بعد مطمئنیم. این آتشکده و سرو مقدس آن در دوره ساسانی نیز جز سه آتشکده مهم کشور یعنی آذر فرنبغ، آذر گشنسپ و آذر برزین مهر بوده و در ادبیات پهلوی نیز از آن یاد شده است. (کارنامه اردشیر بابکان، 1. 10.) دو قرن پس از فتح ایران به دست اعراب، شهرت عظمت و شکوه این درخت به متوکل عباسی رسید که در آن زمان شهر جعفریه را بنا میکرد. بنابرین او هوس کرد که درخت را ببیند اما از آنجا که خود نمیتوانست به خراسان برود به طاهر بن عبدالله که امیر خراسان بود دستور داد درخت را بریده و تمام شاخههای آن را در نمد بپیچند به طوری که حتی یکی از برگهای آن گُم نشود. سپس تکههای آن را بر شتر بگذارند و برایش به بغداد بفرستند. قرار بود در بغداد درودگران شاخهها و تنه درخت را با میخ به هم بچسبانند تا خلیفه یک بار آن را ببیند و سپس از چوب آن برای ساخت ابنیه مختلف استفاده کنند. زردشتیان خراسان پیشنهاد دادند که اگر متوکل از خیر این درخت بگذرد حاضرند 50000 سکه طلا به او بپردازند اما خلیفه عباسی نپذیرفت.
طبق دستور خلیفه، خواجه ابوالطیب، عامل نیشابور و امیر طاهر بن عبدالله بن طاهر (نوه طاهر ذوالیمینین) فرمان دادند که باید سرو کشمر را بِبُرند و بر گاریهای بزرگ بگذارند و به بغداد بفرستند. زمانی زیادی صرف کردند تا ارهای بسازند که بتواند چنین شاخه کهن و قطوری را ببرد. بنا به روایات رایج دور تنه این درخت به اندازه 27 تازیانه بوده است. البته این روایت به وضوح نوعی اغراق است اما همین اغراق نشانگر اهمیت و جایگاه این سرو در اذهان عمومی ایرانیان قرون نخستین اسلامی ست. مثلاً در ثمار القلوب ثعالبی نقل شده که بیش از هزار گوسفند در زیر سایه آن درخت جای میگرفت یا وقتی که انسانها و گوسفندان نبودند، حیوانات وحشی در آنجا آرام میگرفتند یا به قدری پرندگان مختلف بر شاخههای آن زندگی میکردند که کسی نمیتوانست تعداد آنها را محاسبه کند. همچنین روایات عامیانه درباره قطع درخت حاکی از رخ دادن وقایع شگفتانگیز است مثلاً نقل شده: زمانیکه تنه درخت بر زمین افتاد، عظمت آن به حدی بود که زمین آن دیار لرزید و برخی قناتها و ابنیه ترک برداشتند و آسیب دیدند. در هنگام نماز مغرب پرندگانی که بر آن درخت آشیان داشتند بدانجا آمدند و تعدادشان به قدری بود که آسمان را پوشاندند و با آواهای گوناگون ناله و زاری میکردند. همچنین گوسفندانی که در زیر سایه آن آرام میگرفتند نیز به زاری و نوحه مشعول بودند و این باعث تعجب مردمان آن ناحیه شد. گفتهاند سرو کاشمر در آن زمان بیش از 1400 سال داشت و اگر تا امروز باقی مانده بود بیش از 2500 ساله بود.
پانصد هزار درهم خرج شد تا درخت قطع گردید و تنه و شاخههای آن را بر هزار و سیصد شتر گذاشتند و از کاشمر راهی جعفریه کردند تا پس از اینکه خلیفه آن را ببیند، دوباره قطعه قطعه شده و در بنای کاخ عباسی به کار رود. اما خلیفه هرگز نتوانست حاصل کار خود را تماشا کند زیرا زمانی که کاروان به یک منزلی جعفریه رسید متوکل به دستور پسرش منتصر و به دست غلامان ترک کشته شد. به علاوه به روایت ثعالبی در همان سال خواجه ابوالطیب والی نیشابور و امیر طاهر بن عبدالله حاکم خراسان که دستور قطع درخت را داده بودند و هر کسی که در آن را کمکی کرده بود از درودگر و آهنگر و نجار و غیره همگی هلاک شدند و این از داستانهای شگفتآوری بود که مردم تا سالها تعریف میکردند. به عقیده زردتشیان این تحقق پیشبینی زردشت بود که هرکس بدین درخت آسیب برساند زنده نخواهد ماند. البته این نکته با شواهد تاریخی نیز قابل تایید است زیرا متوکل در سال 247 ه.ق. و امیر طاهر بن عبدالله در سال 248 ه.ق. درگذشتند و از خواجه ابوطیب نیز پس از این زمان خبری در اخبار تاریخی نیست.
جالبتر اینکه خرابههای قلعهای باستانی در ۱۲ کیلومتری کاشمر مشهور به «قلعه آتشگاه» کشف شده (تصویر 1) که به عقیده مورخین و باستانشناسان متعلق به دوره ساسانی ست و احتمال دارد همان آتشکده آذر برزین مهر بوده باشد که درخت کاشمر جلوی سردر آن قرار داشته است. خصوصاً موقعیت این قلعه بر روی کوه قابل توجه است زیرا در روایات زردشتی مثل متن پهلوی بندهشن نیز آمده است که آذر برزین مهر بر روی کوه ریوند ساخته شده بود.
نویسنده: فاطمه کاملی (دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان، دانشگاه تهران)
سپاس فراوان
مطلب مفیدی بود
دیرزی و کامکار