مدح، سخنی است که به مقتضای حال ایراد می شود تا در ممدوح تاثیر بگذارد و او را منفعل سازد. یعنی شیوه ای است که بر پایه احوال نفسانی افراد بنا می شود. می توان به راحتی اظهار کرد که ادبیات هیچ ملتی از این نوع سخن عاری نبوده است، زیرا ریشه در نفسانیات آدمی دارد و بشر نیز حامل این نفس است. از این رو بیشتر مردم دوست دارند یا مدح شوند یا مدح بگویند. آن چه شاعر را به طرف مدیحه سرایی می کشد، اغراضی پنهان و آشکار است که از سوی هر دو طرف، مداح و ممدوح، دنبال می شود: غرض آشکار آن آرامشی است که ممدوح می یابد؛ و غرض پنهان نیز می تواند متعدد باشد، همچون گرفتن صله و ارتقای جایگاه، که مداح در پی آن است و قوام بخشیدن به حکومت و افزایش قدرت، که ممدوح می خواهد به آن ها برسد. اگرچه پیشینه مدیحه سرایی به شعرعربی در دوران جاهلیت میرسد، لیکن در شعر فارسی از قرن سوم ه.ق رواج یافت و دوران اوج شکوه آن تا قرن ششم ه.ق بودهاست. از قرن هفتم بهبعد، بهدلیل از بین رفتن دربارهای مقتدری که مشوق شاعران مدیحهسرا بودند، مدیحه سرایی رو به ضعف نهاد. موضوع مدایح از قرن نهم ه.ق بهبعد، بیشتر تجلیل و ستایش اولیای دین است. در دوران متأخر، ملک الشعرا بهار با وارد کردن مضمونهای اجتماعی و سیاسی، رنگ تازهای به مدیحه سرایی داد و این قالب شعری را احیا کرد. از دوران شاه اسماعیل دوم صفوی، بر روی سکه های تاریخی ایران، ابیاتی در مدح و نعت پادشاهان و ائمه معصوم، تا پایان حکومت فتحعلی شاه قاجار ضرب گردیده است. این مقاله می کوشد تا با نگاهی متفاوت و با روش توصیفی، مدایح نقش شده بر روی سکه ها را از نقطه نظر ارزش های اجتماعی حاکم بر ضمیر جامعه و آرزوهای مردمی در دایره صفات مطرح گردیده، بررسی نماید.
ویژگی بارز مدح در سکه ها
آن چه این شیوه سخن را از انواع دیگر جدا می کند؛ اغراقی است که مدیحه سرا در وصف اوصاف ممدوح خود به کار می بندد. این کار در بین شاعران به نوعی رقابت نیز تبدیل شده و هر شاعری کوشیده است ممدوح خود را از دیگر ممدوحان بالاتر کشد. این بیت از ظهیرفارابی در مدح قزل ارسلان در این زمینه معروف است: نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند و یا در سکه شاه صفی دوم، سلیمان اول
ادامه در لینک زیر:
https://drive.google.com/file/d/1PcKxuTD1wlfX5GDgypd1FC0zHr1I8vI-/view?usp=sharing
نویسنده: شهره بیروتی (دکتری تاریخ تحلیلی و تطبیقی هنر اسلامی)