نگارۀ «رسیدن گیو به نزدیک کیخسرو» در شاهنامۀ تهماسبی، یکی از زیباترین تصویرگریهایی است که از دیدار کیخسرو و گیو تصویر کردهاند. این نگاره، که به نظر میآید اثرِ قدیمی گیلانی باشد، در حدود ۹۳۵ ‑ ۱۰۲۰ هـ . ق خلق شده است. در این تصویر، دیدار گیو با کیخسرو و چشماندازها به صورت دقیق و ساده کشیده شدهاند و ما شاهد بهاری باشکوه هستیم، به همان صورت که فردوسی سرسبزی، پرآبی و آرامش آن را توصیف کرده است:
زمین سبز و جویی پر از آب دید همه جای آرامش و خواب دید
گیو، پهلوان ایرانی، در این صحنه پس از هفت سال جستجو، سرانجام کیخسرو کیانی را در سیاوش گرد مییابد. اگر کمی به قبل از این تصویر برگردیم، روایت اینگونه آغاز میشود: پس از کشته شدن سیاوش در توران، سرزمین ایران دچار خشکسالی و قحطی میشود، شبی گودرز (پدر گیو) در خواب، سروش را سوار بر ابری بارانزا میبیند که مژده میدهد: کیخسرو، پسر سیاوش و پادشاه آینده ایران زمین، به کینخواهی خون پدر از افراسیاب بر خواهد خاست. پس گیو فرمان مییابد تا پنهانی به دنبال کیخسرو بگردد، بنابراین گیو به امید یافتن کیخسرو راهی سرزمین توران میشود. گیو پس از سالیانی دراز، در حالی که ناامید گشته است، سرانجام کیخسروی جوان را مییابد. فردوسی این لحظه را از نگاه گیو اینچنین توصیف کرده است:
یکی چشمهیی دید تابان ز دور | یکی سروْبالا دلآرامپور |
یکی جام پُر می گرفته به چنگ | به سر بر زده دستهای بوی و رنگ |
ز بالای او فرّۀ ایزدی | پدید آمد و رایت بخردی |
تو گفتی با طوق بر تخت عاج | نشستهست و بر سر ز بیجاده تاج |
همی بوی مهر آمد از روی او | همی زیب تاج آمد از موی او |
در این دیدار، هر دو شخص پیش از آنکه سخنی بر زبان آوردند، همدیگر را میشناسند. سیاوش قبل از درگذشت خود به فرنگیس، همسر خود، آمدن گیو را اطلاع داده بود و فرنگیس نیز این پیام را به کیخسرو منتقل کرده بود. گیو از کیخسرو میخواهد تا نشانِ کیانی خود را به او آشکار کند و کیخسرو خال سیاه کیانی را که بر بازوانش نقش بسته است، به گیو نشان میدهد. در شاهنامه، ادامۀ این روایت، یعنی سفرِ پرماجرای کیخسرو با فرنگیس و گیو از توران به ایران به تفصیل شرح داده شده است، سفری که بارها به دست هنرمندان نگارگر ایرانی به تصویر درآمده است.
این نگاره که از نگارههای مکتب تبریز دوم (صفوی) است بهنیکی با روایت شاهنامه هماهنگ میباشد. افزون بر نقش کردن تصویری همخوان با محیط و صحنه، حالتهای مرتبط را نیز با دقت به تصویر کشیده است. برای نمونه، گیو با پای پیاده به سمت کیخسرو میرود و در همان لحظه، کیخسروی جوان جامبهدست و با جامۀ شاهزادگان در کنار درخت و چشمۀ آب ایستاده است. عناصر تصویری بهویژه رنگبندی نمایانگر بهاران و حالتی رویاگونه است که با پالت رنگی نیلی، بنفش، اُکرِ روشن و سفید متمایل به خاکستری تکمیل شده است. در ترسیم پیکرۀ گیو از جزئیات کوچکی مثل لباسها، تجهیزات و سلاحها استفاده شده است که دربردارندۀ اطلاعاتی درباب زندگانی گیو است؛ برای مثال، در میيابیم که گیو در دورۀ میانسالی زندگی خود است. در مقابل، پوشش کیخسروی نوبالغ که جامی در دست دارد همچون شهریاران است. همچنین در پایین تصویر، در زیر پای کیخسرو، چشمه و رود با نقره پوشیده شده بودهاند، اما در گذر زمان، نقره اکسید شده و به شکل خاکستری تیره در آمده است. این نگاره یک اثر معمولی نیست، بلکه باید آن را شاهکاری در ادبیات و اسطوره دانست.
نویسنده: زهرا آهنج
ویراستار: محمدعلی مرادزاده