یادداشتی به قلم دکتر آرزو رسولی (طالقانی)، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

«چو آمد به برج حمل آفتاب/ جهان گشت با فرّ و آیین و آب / بتابید ز انسان ز برج بره/ که گیتی جوان گشت ازو یکسره / گیومرت شد بر جهان کدخدای/ نخستین به کوه اندرون ساخت جای»
چنانکه از شاهنامه برمی‌آید، وقتی آفتاب به برج حمل آمد یعنی هنگام نوروز و اعتدال بهاری، گیومرث شاه شد یعنی آفریده شد. پس نوروز جشن سالگرد آفرینش انسان است، مصادف با آخرین روز جشن دینیِ گاهانبار ششم با نام هَمَسْپَثْمَیْدَیَه.
اما جشن نوروز قدمتی به درازی عمر تمام فرهنگ‌های فلات ایران دارد و پیش از آمدن آریاییان و اندیشه‌های زردشتی نیز جشن گرفته می‌شد. این موضوع را از خلال منابع بین-النهرینی می‌توان دریافت که در آنها به جشن زَگموک بابلی همزمان با اعتدال بهاری و بیدار شدن طبیعت از خواب زمستانی اشاره شده است، جشنی که ریشه در معیشت کشاورزی مردمان این دو سرزمین داشته است. نکتۀ قابل توجه اینکه وقتی از جشن اَکیتو یا زگموک سخن می‌گوییم، منظور این نیست که مردمان فلات ایران جشنِ سال نوِ خود را از بین‌النهرین گرفته بودند و جشنی وارداتی بوده است، خیر، آنجا مدرک داریم و در فلات ایران سنت. این دو را در کنار هم قرار دهیم، می‌توانیم حدس بزنیم مشابه این جشن در فلات ایران هم برگزار می‌شده و بعدها این جشن با اعتقادات زردشتی ایرانیان ادغام شده و علاوه بر جشنی برای نو شدن طبیعت، جشنی به یادبود آفرینش انسان نیز شده است اما مفهوم اخیر پس از اسلام به فراموشی سپرده شد.
ششمین روز نوروز یعنی روز خرداد نیز جشن بزرگی میان ایرانیان با عنوان نوروز بزرگ برگزار می‌شده است و معتقد بودند که خداوند در این روز آفرینش همۀ آفریدگان را به پایان رسانید و در این روز ستارۀ اورمزد (مشتری) را آفرید که نام آفریدگار را دارد.
در نوروز با مفاهیمی رستاخیزی نیز روبرو هستیم. بنابر باور ایرانیان، رستاخیز جهان در نوروز روی می‌دهد و مردمان در کالبدِ پَسین خود از نو برمی‌خیزند. لباس نو پوشیدن در نوروز یادآور همین رستاخیز و تنِ پسین است.
دربارۀ مراسم نوروز، یکی از مهمترین اسناد ما کتاب آثارالباقیۀ بیرونی است که براساس آن، می‌توان حدس زد مراسم نوروز در دورۀ ساسانی چگونه بوده است؟ مثلاً بیرونی می‌نویسد: «کسی که در بامداد روز نوروز، پیش از سخن گفتن سه بار عسل بچشد و خانه‌اش را با سه تکّه شمع بخور دهد، در تمام سال از بیماری‌ها در امان می‌ماند.»

از همین رسم می‌توان پی به این اعتقاد برد که سرنوشت انسان و جهان در سالی که پیش است، تعیین می‌شود. باز به روایت بیرونی: «گویند در این روز نیکبختی‌ها برای مردمان زمین تقسیم می‌گردد و از این روست که ایرانیان آن را روز امید نامند.» از این جهت، مردمان به چیزهای خوب یا بدی که در این روز اتفاق می‌افتد، تفأل می‌زنند و باز به همین روست که با سفرۀ هفت‌سینی که می‌چینند، برای خود و خانواده آرزوهای نیک می‌کنند.
آورده‌اند که در روز نوروز یا نوروز بزرگ، مردی خوش‌سیما بر در شاه می‌ایستاد و در ساعتی از صبح، بر شاه وارد می‌شد و در جایی می‌ایستاد که شاه او را ببیند. شاه از او می‌پرسید که کیست و از کجا آمده و چه می‌خواد و چرا آمده و چه با خود آورده است؟ مرد پاسخ می‌داد: من پیروزم، نامم خجسته است، از پیش خدا آمده‌ام و برای شاهِ نیکبخت، سعادت و آرامش آرزو می‌کنم، به همراه سال نو آمده‌ام. آنگاه می‌نشست، اندکی بعد مردی وارد می‌شد که طبقی سیمین در دست داشت و بر آن، هفت خوشه و هفت دانه، تکه‌ای قند و دینار و درهمی نو قرار داشت. این طبق در برابر شاه نهاده و هدیه‌ها به او تقدیم می‌شد. سپس، نان شیرینی بزرگی که از دانه‌های هفتگانه درست شده بود، در سبدی به شاه تقدیم می‌شد. شاه از آن می‌خورد و به همراهان خود می‌داد و می‌گفت: «این روزی نو از ماهی نو از سالی نوست؛ باید آنچه را زمان کهنه کرده است، باز نو کرد. درخورِ توجه‌ترین عضو تنِ آدمی به سبب برتری آن بر همۀ اندمهای دیگر سر است.»
این رسم ظاهراً فقط در میان شاهان برگزار نمی‌شده و در میان مردم عادی هم مسبوق به سابقه است. در بسیاری از خانواده¬های ایرانی، زمانی که سال نو می‌شود، یکی از اعضای خوشقدم خانواده یا پدر خانواده با یک سینی که بر آن نان و برنج و آرد و عسل و پول و آب و سبزه یا هر برکت دیگری بسته به ذوق آن خانواده نهاده شده، بیرون می‌رود تا نخستین کسی باشد که با برکت قدم به آن خانه می‌گذارد. در می‌زند و اعضای خانواده می‌پرسند کیست؟ و او پاسخی مشابه می‌دهد و با آرزوهای خوب برای سال جدید وارد خانه می‌شود.
از آنجا که نوروز با کشاورزی پیوند دارد و تفأل برای محصول در سال جدید برای کشاورزان مهم بوده، برای نوروز هفت نوع غلّه را بر هفت ستون می‌کاشتند و از رویش غلات، چگونگی محصول خود را در سال آینده پیش‌بینی می‌کردند. اینکه کاشتن هفت نوع غلّه از چه زمانی تبدیل به هفت‌سین شده است، مشخص نیست. اما قطعاً تحولاتی که خوان نوروزی از سر گذرانده، مربوط به پس از اسلام بوده است. ظاهراً در دوره‌ای پس از اسلام، این کاشت غلات بر هفت سینی
(معرب چینی) صورت می‌گرفته است. اندک اندک در زمانی که نمی‌دانیم (برخی قرن نهم هجری را محتمل می‌دانند)، این هفت سینی تبدیل به هفت خوراکی شده که نامشان با حرف سین آغاز می‌شده است اما همانگونه که می‌دانیم، اقلام دیگری نیز که با حرف سین آغاز نمی‌شوند، همیشه زینت‌بخش خوان نوروزی ایرانیان بوده است، چون آینه، شمع، کتاب مقدس، شیرینی، تخم مرغ، ماهی، نان، آرد، برنج، غلات، بیدمشک، آب، گلاب، و… هر خانواده‌ای بنابر ذوق خود چیزهایی به این سفره افزوده یا از آن کم کرده است. مهم نیست هر خانواده چه چیزهایی بر هفت‌سین خود می‌گذارد، مهم معنای نمادین آنها و ذوق ایرانی است که در درازنای تاریخ، خوان نوروزی را بنابر شرایط زندگی و جامعۀ خود تغییر داده اما این سنت دیرینه را به هر قیمتی حفظ کرده است: «سبزه» نودمیده است، «سنبل» خوشبوست، «سیب» میوه‌ای بهشتی و نمادی از زایش است، «سمنو» که از جوانۀ گندم درست می‌شود، یادآور پیوند این خوان با غلات است، بوی برگ و شکوفۀ «سنجد» محرک عشق و دلباختگی است، «سیر» داروی تندرستی است، دانه‌های «سپند» چشم بد را دور می‌کند و دود کردن آن آلودگی‌های خانه را، آینه نمادی از نور و روشنایی است، شمع روشن یادآور روشنایی آتش است، تخم مرغ نمادی از نطفه و باروری است، آب نماد همۀ آبهای خوب جهان و ماهی زنده در آب، نماد ماه اسفند و نیز نشانۀ تازگی و شادابی است، غلات و حبوبات و برنج و آرد و نان یا حتی شیر یا شیربرنج که هر خانواده‌ای بسته به ذوق خود می‌گذارد، برای تضمین برکت خانواده است، انار میوه¬ای بهشتی و نماد میوۀ ایرانی است، و نارنج یا ترنج نماد عشق است، نقل سفید نماد شیرینی زندگی و سفیدبختی، و گذاشتن سکه که در قدیم به شکل درهم و دینار یا سکۀ نقره بود، به نشانۀ تضمین ثروت خانواده در سال جدید. اما در مورد سرکه و سماق که در سالهای اخیر وارد سفره‌های نوروزی شده، باید بگویم قدمت سرکه هم احتمالاً به دورۀ قاجار می‌رسد اما از سماق در منابع کهن نامی نرفته است. از آنجا که در فرهنگ ایرانی، سرکه نماد ترشی است و سماق مکیدن نماد بیکاری، این دو قلم با نمادهای نوروزی سازگاری ندارند.
در پایان، ذکر این نکته را خالی از فایده نمی‌دانم که دلیل بقای فرهنگ ایرانی را در همین ذوق ایرانی باید جست و سازگار شدنش با شرایط جدید و بسته نبودن فرهنگش. مهم نیست ماهی قدمتش به دورۀ قاجار می‌رسد، مهم نیست از کجا وارد شده، مهم این است که با نمادهای کهن ایرانی همخوانی یافته و به جزء جدایی‌ناپذیر خوان نوروزی تبدیل شده است. در قدیم که خانه‌های ایرانی حیاطی و حوضی داشتند،
این ماهی‌ها پس از عید در حوض انداخته می‌شدند اما حالا نگهداری ماهی‌ها مشکل است و رها کردنشان در محیط طبیعی به محیط زیست آسیب می‌زند، شاید بهتر باشد شهرداری‌ها حوض‌هایی را در پارک‌ها به این منظور اختصاص دهند تا مشکل ماهی قرمز و محیط زیست حل شود.